روشنی زندگی ما

اصلاح صورت!!!!

هر کی گفت ماجرای این عکس و این لب قلوه ای و این قیافه پریشون چیه؟؟؟!!!!!     این آقا پسر شیطون عسل خوردنی بی مثال یه مقدار زود خواسته مثل باباش صورتشو اصلاح کنه و طی یه اقدام پر خطر و وحشتناک دور از چشم ما از کشوهای آرایشی یه ژیلت برداشته و درشو باز کرده یه دفعه دیدم واااااااااااااااااای داره میکشه به صورتش ومیگه مثل بابا متی.......................... منو میگی از حال رفتم فقط نفهمیدم چه جوری ژیلت رو از دستش قاپیدم بدون اینکه نگاش کنم وباباشو صدا کردم که ببینه صورتش زخمب نباشه چون واقعاااااااااااااااا ترسیده بودم که الحمدلله جز به خراش سطحی روی لب خوشگلش چیز دیگه ای نشد و به خیر گذشت اما یه کوچولو پ...
29 بهمن 1391

من و این همه خوشبختی...

عسلکم دوردونم یه دونم..... این دفعه میخوام از شیرینیات بگم اما نمیدونم چه جوری.... میخوام بگم و بویسم فقط به خاطر همون ترس همیشگی.... میترسم حلاوت و شیرینی و عشق و شور این روزهایمان یادم برود....یا خدای ناکرده کم رنگ شود.......اصـــــــــــــــــــلا دلم نمیخواهد اینجوری شود اما فکر کنم که بشه اینو الکی نمیگم از اونجایی میگم که هر چه از خدا خواستم لذتهایی رو که با هم پشت سر گذاشتیم یادم نرود و کمرنگ نشود.....اما متاسفانه شد..... چند وقت پیش داشتم فبلمی رو میدیم که برای آخرین باری بود که شیرت میدادم......چقدررررر شیرین بود چقدررررررررررر سخت و خوب بود چقدر هـــــــــــــــــــــمه چیز بود اما گذشت و بعض...
17 بهمن 1391
1